كه اين ويرانه شايد در نخست
مربوط بزمان هخامنشيها بوده، همانند كاخهاي كوچك
سَرَوان ممسني و تپه حكوانكوار و برازجان، پس از
برچيده شدن شاهنشاهي هخامنشي، ويران و به سرنوشت
ساير آثار ديگر اين دودمان دچار گرديده، پس از آن،
در زمان اردشير نسبت به احياء و توسعه آن اقدام شده
باشد. درازاي صفه در حدود هشتاد متر و پهناي آن شصت و
پنج متر ميباشد. در ميان آن صفّه، چهار طاق بلندي
به ارتفاع حدود هشت متر و نيم و پهناي بيست و شش متر
باطاقهاي ضربي مسقّف بوده است. نظرانداز صفّه و
مخصوصاً چهار طاقي روي آن وسيع و زيبا، و از فراز آن
منظره تمام شهر و باغهاي دورن و برون بخوبي نمايان
بوده، بطوريكه نوشتهاند، از محازي صفه نهر و
جدولي ساخته بودند كه آب به شكل آبشار از يكسوي آن
جاري، و از سوي ديگر خارج ميگرديده است.
بناي نامبرده در
دوره اسلام ويران گرديده، زمان اصطخري (سده چهارم
هجري) ويرانهاي بيش نبوده كه بهمان وضع آنرا توصيف
كرده است. امروز نيز حدود صفّه تا حدي معين و مشخص، و
مقداري از سنگهاي آن ساختمان در همان اطراف پراكنده
و براي رهگذري كه برفراز آن ميايستد، دوران شكوه و
عظمت ديريني را حكايت مينمايد.
دويست متري جنوب
اين ويرانه، مناره سنگي چهارگوش بلندي موجود است كه
هر ضلع آن تقريباً ده متر و بيش از بيست و پنج متر
بلندي دارد، و بوسيله پلكان مارپيچي كه در اطراف آن
بوده ببالاي برج ميرفتهاند.
قلعه
دختر :
در وسط تنگاب، بر
قله كوه ساخته شده است. اين دژ معظم و مفصل از سنگ و
گچ و داراي اطاقها و بناهاي تودرتوي مفصلي بوده است.
از اين بنا كه در روي كوه و مشرف به راه رفت و آمد بين
شيراز و فيروزآباد قرار گرفته براي دفاع از شهر و
نگاهباني راه استفاده ميشده است. ديوار بيروني قلعه
بشكل بازو ساخته شده و بنا داراي تالار بزرگ و
ايواني است كه در وسط بنا قرار دارد.
كاخ
و آتشكده :
ديگر از بناي معظم و
كم نظير باستاني فيروزآباد كه بصورت ويرانهاي
درآمده، كاخ بزرگي است در سوي باختري شهر كنوني و
آنطرف رودخانه. فضاي زيربنا 55×104 متر ميباشد، و
اردشير پس از گشودن تمام نواحي پارس و كرمان و شكست
شاهان محلي اين نقاط، دستور داد تا در فيروزآباد
علاوه بر تجديد بناي شهر، آتشكده و كاخي باشكوه
بسازند و آنرا «ايران را شكوه افزايد» نام گذارد.
كاخ فيروزآباد
نخستين بناي طاق و گنبددار عهد ساساني است كه با يك
اسلوب معماري اصيل ملي با سنگهاي نيمه تراش ميخكي
ساخته شده، و طاق و گنبد هم از سنگ و سبك آن هم
ايراني ميباشد. ستونهاي چهارگوش و نيمه ستون همه از
سنگ ميخكي در اين ساختمان بكار رفته، و اين نوع ستون
سازي در بناهاي اشكاني نيز ديده شده است. درون بنا و
روي سنگها را با گچبريهاي عالي كه ويژه معماري عهد
ساساني است مزين گرديده، و بالاي طاقچهها و
درگاهها گيلوئيهائي است به سبك گيلوئيهاي بالاي
درگاهها در تخت جمشيد.
كاخ و آتشكده
فيروزآباد با آنكه در آغاز شاهنشاهي اين دودمان
ساخته شده، از بهترين ساختمانهاي عهد ساساني و طرح
و نقشه و هنر آن كاملاً ايراني و ملي است. قسمتي از
اين بنا كه طاقهاي سنگي گنبدي آن بجا مانده شامل
بسياري از نكات و اصول جالب معماري است كه دورههاي
بعد در ساير ساختمانهاي ساساني از آن تقليد شده، و
چون اساس بنا از سنگهاي ميخكي و بعلاوه تالارها و
راهروها و ايوانها و اطاقهاي زيادي دارد، بر كاخ
سروستان كه طاق گنبدي آن با آجر ساخته شده و تالارها
و اطاقهايش محدودتر ميباشد، برتري دارد.
نويسندة تاريخ
صنايع ايران «كريستي ويلسن» درباره اين سبك بديع
معماري ساساني و طاق آجري و سنگي بحث محققانهاي
دارد كه قسمتي از آن بر اين مفاد است: «معموليترين
شكل طاق زمان ساساني طاقهاي نيم دايرهاي ميباشد
كه اغلب اوقات از ستونهاي خود عقبتر زده شده است.
طاقهاي شلجمي شكل را در قسمت بالا با گچ پر مينمودند
تا اينكه شكل نيم دايره بخود گيرد. اگرچه طاقهاي
نوك تيز در زمان ساسانيان ديده ميشود، ولي باستانشناسان
معتقدند كه اين شكل طاق در زمانهاي بعد بيشتر مرسوم
و متداول گرديده است. ستون در ساختمانهاي ساساني
بكار برده ميشد، ولي زياد معمول نبود، مگر اينكه
ستونها را از چوب ميساختند كه اثري از آنها باقي
نمانده است. يك قسم ستون بزرگ كه از آجر و سنگ و گچ
ساخته ميشد، مورد استعمال زياد داشت. ستونهاي متصل
بديوار را جهت تزئين ميساختند، مانند ستونهاي سر
در طاق كسري در تيسفون، و ستونهاي عقب غار طاق بستان.
ديوارهاي ضخيم كه يا از سنگ نتراشيده و يا از پاره
آجر و گچ ساخته شده، مخصوص اين زمان و متداول بوده
است. اگرچه اينگونه ساختمان خيلي ظريف نيست، ولي
نتايج نيكو از آن ميبردهاند. قصرها و عمارات را در
داخل و خارج با گچبريهاي قشنگ تزئين مينمودند، و
اگر لطافت نداشت قوي و محكم بنظر ميآمد».
ديوارهاي بيرون
كاخ، پنجره نداشته، شبيه ديوار دژ ساخته ميشده،
اما داراي ستونهاي چسبيده بديوار و طاق بوده است.
در جهت جنوبي بيرون از كاخ، غدير آب زلالي است بنام
خنپ يا قمپ آتشكده كه آب از همانجا جوشيده، جاري
ميگردد. خاورشناسروسي استاد و. بارتلد نويسنده
جغرافياي تاريخي ايران بنا بگفته اصطخري مينويسد:
دم دروازه شهر در كنار استخر آب، پرستشگاه آتشپرستان
بنام «بارين» برپا بوده، نبشتهاي بخط پهلوي داشت،
بر روي آن نوشته بودند كه براي ساختمان اين
پرستشگاه سي هزار دينار زر خرج شده است.
ماندههاي اين كاخ
مينماياند كه هنگام آباداني تا چه اندازه با شكوه و
عظيم بوده است، و اينك كه از ايوان بزرگ مدائن و
بناهاي فراوان ديگر ساسانيان قسمتهاي مهمي برپا
نمانده، نگاهداري ماندههاي اين كاخ و بناي
سروستان و شاپور كازرون و ترميم آنها، بر هر فرد
ايراني واجب و از جمله فرائض ملي بشمار ميرود.
سنگ
نگاره تنگاب فيروزآباد :
در تنگاب فيروزآباد
پانزده كيلومتر مانده به فيروزآباد دست راست، آن
سوي رودخانه در كمر كوه نقشي از مراسم تاجگذاري
اردشير بنيانگذار سلسله ساساني بجا مانده است.
درين نقش مظهر ميترا تاج شاهنشاهي را باردشير ميدهد.
پشت سر شاه كودكي كه شايد وليعهد (شاپور اول) بوده و
پس از آن سه نفر از وزرا و امراي كشور ديده ميشوند،
كه بحال احترام ايستادهاند. بين شاه و مظهر ميترا
نبشتهاي پهلوي وجود داشته كه اينك بسياري از حروف
آن ريخته و ضايع شده و تقريباً ديگر خوانا نيست. كمي
دورتر در بيرون اين متن بسوي جنوب نبشته ديگري است،
در 7 سطر بخط درشت پهلوي كه شرح مفصل و ترجمه آن ضمن
همين نوشته بيان خواهد شد. اندازه اين سنگ نگاره 2×3
متر است.
مظهر خدا و اردشير
درين حجاري مانند سنگ نگاره مراسم تاجگذاري اردشير
در نقش رجب، نمودار شده، تاج شاه گومانند و دستش
را بحال احترام بلند كرده است. كمي دورتر از مجلس
تاجگذاري شخص كوتاه اندامي كه شايد وليعهد بوده و
پس از آن سه نفر ديگر نقش شده. حلقه بين شاه و مظهر
خدا و روبان آن تا پائين امتداد دارد. درازا و پهناي
سنگ نگاره 3×5 متر و جلوي نقش صفهاي بعرض يك متر، سه
نفر پشت سر شاه نيز دستهاي خود را بحال احترام بلند
كردهاند. بلندي نقش از كف رودخانه چهار متر است و
بدشواري ميتوان از آن بالا رفت. برجستگي نقش زياد
و مخصوصاً نقش شاه و مظهر اهورامزدا، از سايرين
برجستهتر است.
اشخاصي كه مايل
باشند نقش و كتيبه را ببينند بايد از درخت نارون
روبروي پايه پل سنگي ويران شده صد متري بالاتر روند
و از آنجا از رودخانه كه ليز است و بسختي ميتوان با
كفش از آن عبور نمود، بگذرند آنهم در ماههاي
تابستان و پائيز كه سطح آب رودخانه پائين ميآيد.
در حدود ده كيلومتر
بالاتر از اين نقش بطرف فيروزآباد، نقش ديگري در
كمر كوه و آنطرف رودخانه در صحنه وسيعتري نمايان
است كه حالات جنگ تن به تن را مينماياند. اشخاص در
اين نقش شش نفرند: يكي اردشير با هم پيكار خود –
شايد اردوان پنجم – كه ويرا از پا درآورده، دومي
شاپور است كه او نيز بر يكي از سرداران غلبه يافته
است، سومي دو نفر سپاهي است كه يكي ديگري را از روي
اسب بلند كرده است. برجستگي اين نقش مانند نقش مراسم
تاجگذاري چندان زياد نبوده، ولي دقائق و نكات و
رموز هنري در آن كاملاً ديده ميشود، و از نظر حجار
محو نشده و بخوبي از عهدة نماياندن صحنه برآمده است.
براي ديدن اين دو مجلس حجاري و نبشته پهلوي بايد از
رودخانه بدشواري گذشت و به آنطرف رفت، ولي هنگام
زمستان و اوائل بهار كه رودخانه آب بيشتري دارد
گاهي رفتن به آنسوي ممكن نيست.
سنگ
نبشته پهلوي تنگاب فيروزآباد :
نزديك فيروزآباد
تنگي است كه در حدود 30 كيلومتر درازا دارد و راه آمد
و رفت اتومبيل و ايلات و كاروانهايي كه بين شيراز و
فيروزآباد رفت و آمد مينمايند، ميباشد. درين تنگ
رودخانة پر آبي بين درختان سبز و مصفاي بادام و پستههاي
كوهي و گلهاي خرزهره روان است. در اواخر تنگ و
پانزده كيلومتر مانده به فيروزآباد در كوه جنوبي
بطوريكه گفته شد مراسم تاجگذاري اردشير ساساني
حجاري گرديده كه در اين مجالس حجاري بين شاه و مظهر
مهر (ميترا) آثار يك نوشته پهلوي كه بسياري از حروف
آن محو و ريخته شده است، ديده ميشود. كمي دورتر در
خارج اين متن بطرف جنوب نوشتهايست در 7 سطر بخط
درشت پهلوي باندازه 50×80 سانتيمتر كه نخستين بار در
سال 1924 ميلادي دانشمند فقيد پرفسور هرتسفلد آنرا
پيدا نمود. چون اين سنگ نبشته در بالاي پايههاي يك
پل سنگي ويران شده، قرار گرفته، وي تصور كرده كه
شايد مربوط بساختمان پل و متعلق بزمان ابرسام
فرماندار بزرگ (وزرگفرمازار) زمان اردشير باشد.
دكتر گيرشمن نيز چندي بعد كه كتيبه را مورد بررسي
قرار داده ترجمهاي قريب بگفتههاي هرتسفلد از آن
نموده، ولي پژوهشهاي كامل را پرفسور هنينگ استاد
فقيد زبان پهلوي دانشگاه لندن، در بهار سال 1329 نمود
و بموجب نوشتة او در مجله آسيائي لندن، سنگ نبشته
نامبرده متعلق به قرن پنجم ميلادي يعني زمان
مهرنارسه فرماندار بزرگ و صدراعظم سه تن از
پادشاهان ساساني (يزدگرد اول - بهرام گور– يزدگرد
دوم) سازندة پل ميباشد. مفاد ترجمه كتيبه چنين است: «اين
پل بدستور مهرنارسه وزرگ فرمازار براي شادي روح او
بخرج خودش ساخته شد. هر كس ازين راه عبور كند براي
مهرنارسه و پسرانش بخاطر ساختن اين پل درود فرستد.
با كمك و لطف خداوند نادرستي و فريب در آنجا نخواهد
بود». |